بلی تینون (فصل چیدن بلوط)/ درخت بلوط نماد قوم لر
بلوط درختی متمایز با گنجینه ای عظیم از فواید و محاسن با داشتن زیبایی، استحکام و طول عمر بسیار، نماد قدمت، صلابت، فرهنگ و پیشینه ی قوم سترگ لر است.
و اما بلی تینون؛
پس از بارش های اولیه ی پاییزی ( باران تلخی بلوط را تبدیل به شیرینی می کند) و مشخصاً در ماههای آبان و آذر همزمان با فصل کاشت پاییزه ی گندم و جو، بلی تینون از عمده کارهای مهم روستانشینان بود.
میتوان گفت؛ همه بلااستثنا بلوط می چیدند .
البته که این کار نه تنها عیب و عار نبود بلکه در حکم انجام یک ضرورت لازم الاجرای زندگی و شانه خالی کردن از آن، نوعی تنبلی، کاهلی و عدم انجام امورات روزمره تلقی می شد.
چون هم خود از آن استفاده ی غذایی می کردند و هم مورد استفاده ی احشام بود و هم از پوسته درونی بلوط بنام ((جَفت)) استفاده های دیگری از جمله برای شیرین نمودن پوست بز برای مَشک آب می نمودند که امروزه خواص طبی و دارویی بلوط و جفت تأیید شده است و مورد بحث ما نیست.
بار دهی درخت بلوط آنقدر حائز اهمیت بود که؛ مردان سختکوش ایلیاتی پس از برگشت از ییلاق و مستقر شدن در قشلاق(گرمسیر) در حین گشت زنی و مراقبت و چرای دام و آوردن هیزم جهت سوخت در منزل (گرمایشی و پخت و پز) میزان ثمردهی درختان بلوط را نیز زیرنظر داشتند.
آنگونه که امروز درختان گردو و یا دیگر مرکبات را در آغاز شکوفه و ثمردهی مرور می کنند. بلوط کال و درشت از نظر کیفی ارزش و ارجحیت بیشتری داشت.
درختان بلوط؛ چون باغ های امروزی صاحب داشتند و حدود و مرزها انگار که خود آنها را کاشته باشند مشخص بود. بدین معنا که درختان بلوط در زمین های کشاورزی افراد در حکم سند مالکیت برایشان مفهوم داشت، جز در مراتع بالادست که همگانی بودند
القصه؛
برای الاغ بیچاره روز از نو و روزی از نو
بیچاره را از این جهت برای الاغ بکار بردم که؛ اولاً همه خانوارها از یک تا چند تا داشتند برای مصارف مختلف و متعدد از جمله؛ (کشت پاییزه و بهاره، حمل هیزم، جاشیر، بار آسیو، قشلاق و ییلاق، احیاناً برای آمد و شد سفرهای کوتاه)
صبح علی الطلوع، الاغ های نگون بخت را جُل و شله می کردند و با اندک آذوقه ای با جلدی بلند و در اکثر مواقع دستهجمعی (مرد خانه به همراه زن و یکی دوتا از بچه ها) راهی می شدند.
جِلد چه بود؟ چوبی محکم و بلند به طول چهار، پنج متر و حتی بیشتر.
بلوط های پیرامون درخت را بر روی زمین و قسمتهای بالاتر را با بالارفتن از تنه درخت و جای گیری مناسب با استفاده از جلد و ضربه زدن محکم به شاخه های درخت می چیدند و با استفاده از سطل و حلب جمع می کردند.
گاهی اوقات زنان پرکار و خستگی ناپذیر، از قسمت انتهایی لباس محلی خود به جای سطل استفاده می کردند.
پس از جمع کردن و پر نمودن شله و گونی ها، الاغ را بار کرده و محکم با بند و یا وریس می بستند.
بند، وریس و غَچَه از دیگر ملزومات بودند.
این کار اگرچه خسته کننده بود اما مسرور و شادمان به خونه بر می گشتند.
معمولا چاله و یا بخاری در وسط اتاق بود، بلوط ها را همانجا جهت ادامه ی کار (وادِردَن) می ریختند.
هیچ خونه ای بی رُنجُک نبود. (وسیله ای مخصوص پاک کردن بلوط) آنهم چند تا بطوریکه زن و مرد و بچه های بزرگ مشغول پوست کنی می شدند حتی اگر مهمانی وارد می شد نیز.
پوست های بلوط را دور می ریختند و اما دانه ی صیقلی و زیبای بلوط را برای ادامه ماجرا بر روی چهارپایه ی چوبی بنام (لَو )که از قبل تدارک دیده بودند و سقف آن از شاخه های بادام بنام جِرگ پوشانده شده بود قرار می دادند.
این لَو در حکم کوره بود چرا که زیر آن آن آتش روشن می کردند تا بلوط ها هم در زیر دود آن و هم بوسیله شعله ها خشک شوند.
مصیبت اینجا بود که شاخه های کوچک و ریز بادام، خود پس از خشک شدن، مستعد آتش سوزی بودند و با قرارگرفتن در معرض آتش به آسانی شعله ور می شدند.
یک لَوی بلیطی چندین مرتبه آتش می گرفت و البته خاموشش می کردند.
بعد از اطمینان از خشک شدن بلوط ها، پوسته سیاه و یا نارنجی رنگ بلوط (جَفت) را جدا می کردند و اصل بلوط را برای استفاده ی خود (کَلگ و نون کلگی) و همینطور برای استفاده احشام، انبار می نمودند.
ناگفته نماند هم اکنون نیز در محافل خاص و برای مهمانان ویژه، نون کلگی اصالت خویش را حفظ کرده و همچنان زینت بخش و سفره آرای مهمانی هاست.
شاید از همین روی باشد که درخت بلوط، نماد و سمبل قوم لر است.
یاد باد آن روزگاران یاد باد
سید حسین رهی
آذر ۴۰۳
برچسب ها :بلوط ، روشن خبر ، سید حسین رهی
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰