به گزارش روشن خبر و به نقل از ریواس جنوب از یاسوج، دقیقا در سالی که هواپیمای مسافربری آسمان در مسیر برگشت از تهران به یاسوج سقوط کرد، پارک علم و فناوری در کهگیلویه و بویراحمد برای یک صعود آماده شد و رسما کارش را آغاز کرد.
حدود ده سال قبل از آن و در سفر محمود احمدی نژاد تاسیس یک پارک علم و فناوری برای حمایت از ایدههای نو و شرکتهای دانشبنیان در یاسوج تصویب شد، اما اجرای این مصوبه ۱۱ سال زمان برد و در سفر رئیس جمهور روحانی و با اختصاص بودجه اختصاصی، در سال ۹۶ با زحمات سید شمسالدین هاشمی که در آن زمان برادرش سرپرست وزارت علوم بود، این پارک شروع به کار کرد.
نمیشود سختیهای کار برای روی ریل انداختن و دیده شدن این پارک را نادیده بگیریم بطوریکه این پارک و کاراییاش برای جامعه و حتی مدیرانش آنقدر ناشناخته بود که خیلیها آن را با پارک کودک و پارک بازی بچهها اشتباه میگرفتند.
باید انصاف داشت و گفت، مسیری که برای پویایی پارک علم و فناوری استان کهگیلویه و بویراحمد طی شد، مسیر راحتی نبود.
اما هر چه باشد، پارک علم و فناوری که قرار بود یک جایگاه علمی و حامی علم و ابتکار و نوآوری باشد، خیلی زود به یک شبه جزیره تبدیل شد که در بسیاری از وزنکشیهای غیرعلمی وارد شد و خیلی زودتر از آنچه فکرش را کنیم درگیر حاشیه و تنش و باندبازی شد اما چون حیاط خلوت کوچکی بود و کسی پارک را نمیشناخت، رسانهها به اندرونی پارک ورود نکردند.
سید شمسالدین از دانشگاه یاسوج آمده بود و از خانوادهای معروف بود؛ او در یک ثبات مدیریتی حدود ۶ ساله تا خرداد ۱۴۰۱ سکاندار این مسئولیت بود.
شاید اولین موضوعی که پارک علم و فناوری را حداقل در رسانهها وارد حاشیه کرد، استخدام سه تن از نزدیکان نمایندگان سابق و فعلی گچساران و باشت، یکی از بستگان استاندار اسبق استان بود؛ هر چند بعدها معلوم شد که قانونی و غیرقانونی تعداد کارمندان و استخدامهای این پارک سه برابر شده بود و به همین موارد ختم نمیشود.
خاله و خرزو، داماد و خواهر خانم، برادر و برادرزاده، کم وارد این پارک به اصطلاح علمی نشدند و چند شرکت نورچشمی هم تقریبا سر در آخور از تسهیلات این پارک نوش جان میکردند.
اینها آغاز وزنکشی و حاشیه در جایگاهی بود که قرار بود برای مبتکرین و مخترعین و صاحبان ایده و اندیشه پناهگاه و جایگاه باشد.
در خرداد ۱۴۰۱ و در روزهایی که واژه «باندِ هاشمی» سر زبانها بود، سید شمسالدین هاشمی که مدیر بازمانده از دولت روحانی قلمداد میشد، جایش را به محسن فرزین از منسوبین مهدی روشنفکر، نماینده سابق بویراحمد داد.
اولین پاشنه آشیل یک مدیر در یک جایگاه علمی این است که او را نیروی یک چهره سیاسی بدانند و محسن فرزین ۳۸ ساله با همین برچسب اما با یک رزومه قوی، جایگزین شمسالدین هاشمی شد.
فرزین شعار پاکسازی داد و هر آنچه باند هاشمی برای خود رشته کرده بودند، پنبه کرد و در این راه مقاومت خوبی از خودش نشان داد. فرزین را انسان تندخویی میدانستند ،اما به تجربه ثابت شد او در برابر فساد مالی و اداری تندخو و سخت گیر است. روحیهای که در استان ما به شدت حاشیهساز خواهد شد.
اولین چالش جدی فرزین روی نیروی شرکتی بود که مسئول حراست پارک شده بود و از نزدیکان هاشمی (مدیر قبلی) بود. او در میان موج حمایتهای خاص از این نیروی شرکتی از سوی نهادهای خاص، به دنبال اجرای قانون در مورد او بود اما نمیدانست که باید برای عدهای خاص، قانون را نادیده گرفت و گرنه هزینه سنگینی باید پرداخت.
فرزین اگرچه دست به اصلاحاتی بنیادین در سازمانی کوچک و آفتزده کرده بود، اما فکر فشارها از جاهای خاص را نمیکرد؛ او که به دنبال اثبات استقلال مدیریتی و ثبات شخصیتی بود، تا جایی مقاومت کرد که حتی در پاسخ به یک تلفن خاص از یک نهاد خاص گفته بود امورات پارک و نحوه چینش نیروی انسانی به فلان نهاد چه ارتباطی دارد!
فرزین تیم مدیریتیاش را عمدتا غیربومی و از نیروهای مامور از دانشگاه یاسوج چیده بود و به جز تبدیل وضعیت ایثارگران که کاملا قانونی بود، در دوران مدیریت خود فقط سه نگهبان به پارک آورد که البته نسبت فامیلی با خودش نداشتند، اما نمیشود نقش سفارشات نورچشمیها را در آنها نادیده گرفت.
فرزین، شعار بزرگی سر داد و به دنبال مبارزه با فساد در این چاردیواری کوچک بود اما این هدف بزرگ با وجود نیروهای بازمانده از قبل، کار سختی بود و نتیجه این شد که فرزین هم نتوانست بیش از این در برابر فشار سیاسیون و… مقاومت کند.
دومین چالش و حاشیه فرزین روی جذب یک نیروی رزرو در آزمون استخدامی بود که فرزین با دلایل خاصی میگفت که با وجود انصراف نفر اول آزمون، نیازی به نیروی جدید ندارم؛ اما نیروی رزرو که یک خانم بود به شدت مورد حمایت یک دستگاه خاص بود اما فرزین زیر بار نرفت.
بعید است فرزین نمیدانست که دومین چالشش با آن جای خاص منجر به حذف خودش میشود اما میدانست یا نمیدانست، مقاومت کرد تا جایی که در سفر اخیر وزیر علوم یک «پچپچ درِگوشی بزرگ» انجام شد و در گوشِ «زلفیگل» گفتند که رئیس پارک باید برود!
دستور، لازمالاجرا بود و وزیر علوم که انتظار میرفت از جایگاه علمی پارک و استقلال مدیرش حمایت میکرد، بدون مقاومت پذیرفت و با پاک کردن صورت مسئله، فرزین را از پارک علم و فناوری کنار گذاشت.
وزیر علوم در حکم جدیدِ نصرالله افتخاری بر تعامل با دیگر نهادها تاکید کرد؛ تعاملی که خیلیها معنی آن را میدانند و قطعا آقای افتخاری هم میداند که تعامل با بالادستها و دردانهها یعنی اطاعت بیچون و چرا!
فرزین قدرت تعاملش کم بود و با سن کمی که داشت راه و رسم حفظ صندلی قدرت را خوب بلد نبود هر چند خودش میگوید بلد بودم ولی مدیریت به هر قیمتی را نمیخواهم اما هر چه باشد دوران مدیریتش بسیار کوتاه بود و او نتوانست اصلاحات موردنظرش را در این پارک علمی مهم، پیاده کند.
تقریبا بسیاری از مقامات ارشد استان، همکاریاشان را با پارک قطع کردند تا بلکه فرزین تن به پذیرش خواستههایشان دهد اما اینگونه نشد؛ نشان به آن نشان که معاون اقتصادی استاندار در این مدت و در سال حمایت از شرکتهای دانشبنیان حتی یکبار هم به پارک علم و فناوری نرفت و عملا اعتبارات استانی و ملی پارک به بهانههای واهی حاتم بخشی شد.
معاونی که ریشه خانوادگی با هاشمی داشت و تصورش این بود که شاید برای برادرش به اصطلاح «دستی درآورده بود»، غافل از اینکه خیلی از شرکتهای دانشبنیان و افراد خلاق و مبتکر استان، دود این اختلافات را خوردند و به جرات میتوان گفت که توسعه این دیار نادیده گرفته شد.
حال، سید افضل حسینیپور که گفته میشود استاندار در سایه است نیز برای رفتن فرزین از پارک سیگنال مثبت فرستاد و در بیخبری شخص استاندار و در شرایط خاص فعلی جامعه که علی القاعده هیچ تغییری نباید رخ میداد، یک جایگاه علمی تبدیل به باندبازی، سیاستزدگی و وزنکشیهای بیحاصل شد.
میشد اگر به هر دلیلی هم این تغییر لازمالاجرا بود حداقل چند روز بعد از شهادت رییسجمهور انجام شود ضمن اینکه فردا روز نخست شروع به کار نماینده جدید بویراحمد است و میشد تا برگزاری انتخابات ریاستجمهوری صبر کرد و تیم جدید مدیریتی استان در یک مشورت و تعامل با قوه مقننه انتخاب شوند هرچند که گفته میشود رییس دولت در استان از این تغییر بیاطلاع بود.
نکته پایانی اینکه این گزارش هرگز به معنی بیعیب بودن مدیریت محسن فرزین در پارک علم و فناوری و حمایت از او یا خوب و بد انتصاب نصرالله افتخاری نیست. بلکه مروری بر پشت پرده این تغییر مدیریتی و نکوهش فشارهای بیرونی بر دستگاهها به ویژه در جایگاه های علمی و پژوهشی مدنظر بوده است.
در پایان نگارش این گزارش مطلع شدم که شخص آقای احمدزاده، استاندار، اعتراض جدی خود را برای عدم هماهنگی وزیر علوم در این انتصاب به او اعلام کرد اما اینکه این اعتراض در بهبود این رویه معیوب و نقش سفارشات خارج از دولت در انتصابات اثری داشته باشد یا نه، تقریبا باید گفت، امیدی نیست.
گزارش از کریم بنام
انتهای پیام/
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 1 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۱