علی خرامین عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی یاسوج و روانشناس معروف کهگیلویه و بویراحمد است. او معتقد است که استانهای دیگر در همین بدنه دولت حضور دارند چون آنها صاحب دارند و از نیروهای خود حمایت میکنند. نبود مدیران توانمند و شایسته یکی دیگر از دلایل است. مدیر باید باسواد باشد؛ اما انتخاب ۸۰ درصد مدیران با زد و بندهای سیاسی است. شناسنامهای انتخاب میکنیم. مدیری را انتخاب میکنیم که بیشترین شناسنامه را داشته باشد. توانایی و سواد مدیر مهم نیست. مهم این است که این مدیر برای رأی و دنیای نماینده خوب است. مدیر باید در رشتهی خودش عالم باشد اما چنین مدیرانی نداشتیم. مدیر باید کاری و باانگیزه باشد؛ هیچوقت یک تهرانی نمیآید و بگوید «آقا توراخدا این بودجه را به استان ببرید»
به گزارش روشن خبر و به نقل از کبنا، علی خرامین مهمان دفتر پایگاه خبری کبنا نیوز بود. با او در خصوص وضعیت جادههای استان کهگیلویه و بویراحمد، پدیده خودروهای شوتی، علت شکست اصولگرایان در انتخابات مجلس دوره دوازدهم در دو حوزه انتخابیه گچساران و بویراحمد و همچنین علت عقبافتادگی توسعه استان کهگیلویه و بویراحمد با وجود ظرفیتهای بینظیر این استان در حوزه نفت، گاز، معدن، منابع طبیعی و آب بحث و گفتوگو کردهایم که در ادامه آن را میخوانید. علت پدیده خودروهای شوتی چیست و مسئولان چه وظایفی دارند و راهکارها چیست؟
مسئولان کهگیلویه و بویراحمد علت عقبماندگی جادههای استان را نتیجهی کوهستانی بودن آن میدانند درواقع مناطق غیرکوهستانی همچون دهدشت که در ۲۰ کیلومتری آن کوه هم قرار ندارد زمین صاف و بیابانی هست؛ اما بیش از ۴۰ سال است که این جاده قربانی میگیرد و اخیراَ هم جاده ارتباطی آن به اتمام رسیده است. حدود ۲۹ سال طول کشید تا جاده دهدشت- پاتاوه به همدیگر متصل شود. این جاده با مخاطرات تونلهای بدون لامپ و هیچگونه ایمنی لازم افتتاح شد. (ضمن احترام به عزیزانی که در دولت زحمت کشیدهاند، استانی که قبل از انقلاب هیچ رفاهی نداشت و این جادهها محصول این نظام هست)؛ اما وقتی میگوییم کمبود توسعه داریم یعنی میتوانستیم کارهای بزرگتری انجام دهیم. وقتی گلایه میکنیم این کمکاریها از ناتوانی نظام و دولت نیست؛ بلکه گلایه ما از ناتوانی مسئولین استان کهگیلویه و بویراحمد است. چرا مسئولین نمیتوانند مثل سایر استانها از نعمتهای نظام استفاده کنند. استانهای یزد، خوزستان و لرستان را مشاهده کنید. حدود ۵۰ تونل دوطرفه با طول ۶۰ کیلومتر در جاده لرستان احداث شده است. این جادهها باید در این استان هم احداث شود.البته باید از دست مسئولین خود گلایه داشته باشیم تا از دست کوهستانی بودن و مسائل دیگر. یکی از مصیبتهای جنوب ایران از هندیجان، دیلم، گناوه، بوشهر، بندرعباس و تا اصفهان و تهران با پدیده شوتی روبرو هستند؛ متاسفانه جوانانی در این جادهها تردد میکنند که نوع رانندگی آنها مشخص هست و تصادفاتی که حاصل اینگونه پدیدهی نامیمون اجتماعی را روزانه میبینید. حدود ۶ ماه روی پدیده شوتی اعم از مصاحبه و گفتوگو تحقیق کردم. قاضی تعریف میکرد که «۹ پرونده شوتی داشتم که از این تعداد ۲ مورد مختومه به علت مرگ بودند»؛ این یک فاجعه است. چرا این فاجعه رخ میدهد؟ ریشه آن کجاست؟ و چه کسی مقصر است! در روزهای اخیر حدود ۳ جوان پشت سرهم از پل سقوط کردند و کشته شدند. این شوتیها جوانان استان کهگیلویه و بویراحمد، سرمایههای باارزش و ذخیرههای کشور هستند. بسیاری از این جوانان استعدادهای عجیبی دارند که باید از این جوانان استفاده کرد. دنیا این افراد را شناسایی میکند و به کار میگیرد.
جامعه این جوانان را شوت کرده و آنها را طرد کرده است؛ این جوانان به جای اینکه شوتی باشند در واقع شوتشدهها و طرد شدههای جامعه هستند. از جامعه طرد شدند بنا به دلایلی که جامعه نتوانست آنها را درک کند و مشکلات آنها را بفهمد. که هزینههای زیادی برای خودشان، خانواده خود و هم جمعیت عمومی و نیروی انتظامی گذاشتند. جوانان خوب و انسانهای شایسته نیروی انتظامی در این راه به شهادت رسیدند؛ اگر نظام جمهوری اسلامی و مسئولین کشوری و استانی برای این پدیده جلساتی اختصاص میدادند این مشکلات تقریباً قابل حل بود. چه افرادی دنبال شغل شوتی هستند؟ کسانیکه دنبال نان هستند شغل و زندگی میخواهند و بدبختی دارند، همچون سایر انسانها دنبال این هستند که یک نانی در بیاورند. حالا یک عده میروند دنبال قاچاق مواد مخدر یا پیمانکار میشوند و این جوانان هم این راه را پیدا کردند؛ آنها حتی حاضر هستند با روزی یک میلیون تومان جنسی از هندیجان تا اصفهان ببرند اینها دنبال نان هستند تا زندگیشان بچرخد. کاری ندارم این شغل خوب هست یا بد. مهم این است که این جوانان دنبال نان هستند و میخواهند نان بخورند. بنا بر این اگر جامعه برای این جوانان شغل و زمینه درآمد فراهم میکرد شغل شوتی وجود نداشت. انسان عاقل میداند که کشته میشود؛ اما جانش را برای یک میلیون تومان به خطر میاندازد و این همه بلا و دردسر برای خودش ایجاد میکند. گروه دیگر جوانان دنبال ماجراجویی و کنجکاوی هستند با حس ماجراجویی از سرعت زیاد و تعقیب و گریز لذت میبرند. جوانان دنبال آزمایش و مخاطرهجویی هستند که برخی از جوانان موتورسواری و یا ماشینسواری با سرعت بالا را انتخاب میکنند. جوانان این مسیر را پیدا کردند. نتوانستیم آنها را درک کنیم وگرنه پیست موتورسواری و ماشینسواری در استان کهگیلویه و بویراحمد راهاندازی میکردیم و بسیاری از آنها را به سمت دیگر هدایت میکردیم تا اینکه روزانه در جادههای مرگ و تنگ استان از جمله جاده گچساران_بابامیدان و پاتاوه_دهدشت قربانی دهیم و مشکلاتی را ایجاد کنیم. گروهی که دنبال مخاطرهجویی هستند از ویژگیهای جوانی، شخصیت و سنی آنهاست که اگر دولت، نظام و مسئولین بتوانند زمینهی تخلیه هیجانهای این جوانان را فراهم کند بیش از ۴۰ درصد این جوانان اصلا سراغ این کارها نمیروند. جوان انرژی خود را در اتومبیلرانی پیدا میکند و در مسابقات بینالمللی مدال میآورد افتخار میآفریند و نمونه و نامآور میشود. چرا باید جان خودش را به خطر بیندازد؟
عده دیگری از این جوانان افرادی هستند که از دست خودشان خسته شدند درصدی از این جوانان افسرده هستند آدمهایی که به بنبست رسیدند مرگ برای این جوانان معنایی ندارد. انتهای زندگی برای این جوانان معنایی ندارد. وقتی با برخی از این جوانان مصاحبه و گفتوگو میگرفتم گریه میکردم. جوانانی که افسرده و ناامید هستند و بریدند. به سمت و سوئی رفتند که زودتر این وضعیت را پایان دهند. درصدی از این جوانان دنبال پایان دادن به زندگیشان هستند میدانند که میمیرند؛ اما میروند. یک خستگی روحی عجیبی به اینها دست داده است. یک گروه از این افراد هم ممکن است دنبال قاچاق باشند که تعداد این افراد بسیار محدود است. جوانان شوتی یک جماعتی از بچههای خوب استان کهگیلویه و بویراحمد، استعداد و سرمایههای مملکت هستند که به علت ندانمکاری مسئولانی که گرفتار گروهبازی و باندبازی هستند؛ هیچ برنامهای برای شغل، تخلیه هیجانات، درمان افسردگی و دیگر امور جوانان نیندیشیدهاند، به سمت و سوی این شیوه زندگی رفتند که نتایجش را میبینم. کالایی که به گناوه میآید به چه جرمی نباید در جای دیگر ایران برود. درد جامعه این است چه کسی این حرف را زده است؟ اگر کالا قاچاق هست چرا به ایران میآید. اخیراً چند جوان در استان کهگیلویه و بویراحمد تصادف کردند بار یکی از آنها آدامس موزی بود! آدامس موزی به کجای این مملکت صدمه میزند؟ آدامس «تریدنت» کجای این مملکت را خراب میکند که باید این همه دنبال این جوانان بیفتیم و کاری کنیم که مجبور شوند با سرعت بالا رانندگی کنند یا اتفاقاتی که برای عزیزان نیروی انتظامی هم رخ میدهد. چه اندازه نیروهای خوب را در نیروی انتظامی به خاطر این مسائل از دست دادهایم. ۹۰ درصد کالاهایی که این افراد جابهجا میکنند کالاهای بنجل هستند که هیچ دردی برای این مملکت ایجاد نمیکند. اصلاً کالای اساسی و بنیادی جامعه هم که باشد این کالا به بندر گناوه، هندیجان، دیلم و بندرعباس رسیده چه کسی این جنسها را به کشور آورده و از کجا آمده است؟ اگر آمده پس چرا جلویش را نمیگیریم تا دیگر وارد نشود. گمرک و سیستم باید متناسب با شرایط جامعه باشد. ماشین بنده ایرانی است و طرفدار سرسخت کالای ایرانی هستم؛ به جز ۵ سالی که خارج از ایران زندگی کردم هیچگاه ماشین خارجی سوار نشدم. بسیاری از کالا و ابزارهای داخل خانهام هم ایرانی است، لباسم ایرانی است. و حداقل میدانم که ۸۰ درصد زندگی من با تولیدات ایران میچرخد و خود بنده اعتقاد دارم باید کالای ایرانی مصرف کنیم. اما با چه قیمتی؟
کالای خارجی هم کیفیت و نوعش بهتر است و ارزانتر از جنس ایرانی وارد کشور شده است. نوع کالایی که در ایران تولید میکنیم، کالایی گرانتر و بیکیفیتتر از کالای خارجی است پس چه لزومی دارد که کالای داخلی بخرم. مردم ماشین ایرانی و خارجی را مقایسه میکنند. کیفیت خودروها را باهم مقایسه میکنند. این دلیل نمیشود که برای دفاع از کالای داخلی هربلایی به روز مصرف کننده بیاوریم. سرمایهداران کلان پشت این عدم حمل کالا به ایران خوابیدهاند این افراد کالاها را محدود میکنند تا خودشان ترانزیت کنند و یا کالایی تولید میکنند که نمیخواهند افراد دیگری آن را به کشور وارد کنند. دولتها باید تجدیدنظر کرده و برای جوانان برنامهریزی کنند برای آنهایی که شغل میخواهند همین شغل را سازماندهی کنند. چه دولت بخواهد و چه نخواهد این جنسها در کشور فروخته میشود. دولت باید مرز را کنترل کند. وقتی جنس به مرز رسید به فروش هم میرسد حتی اگر از کوه بیاید. چه تعداد جوان در بندرعباس کشته شدند دولت راه را میبست آنها از کوه میآمدند و یک عدهای دیگر راه آنها را میبستند و آنها را میکشتند. ما فقط جرم، اذیت و آزار انسانها را بیشتر میکنیم؛ معتقدم جنس نباید وارد کشور شود؛ اما اگر قانونی وارد میشود به چه دلیلی نباید این کالا حمل شود. جوان میتواند حجم کالا را بدون هیچ دردسر و مشکلی بفروشد؛ این خود شغل ایجاد میکند و میتواند زندگیش را بچرخاند. چرا باید با سرعت رانندگی کند. دولت باید در این زمینه تجدیدنظر کند. چه کسانی پشت این قضیه نشستند! امروز بسیاری از جوانان بیگناه تلف شدند میتوان از سرمایههای آنها استفاده کرد. درصد بالایی از این جوانان [رانندههای خودروی شوتی] میتوانند قویترین و قدرتمندترین پلیسهای کشور باشند آدمهایی که میتوانند کنار پلیس شاهکار کنند. بسیاری از جوانان که کشته میشوند خانوادههای دیگر هم به کشتن میدهند و بیچاره و نابود میکنند. هرکدام از این جوانان که کشته شوند ۵ نفر از مردم عادی هم به کشتن میدهند. اما چرا؟ باید بنشینم و این جوانان را نجات دهیم اگر نجات ندهیم یقین داشته باشیم که بعدها پشیمان میشویم و پیش خداوند شرمنده هستیم. در انتخابات مجلس دو حوزه انتخابیه گچساران و بویراحمد، اصلاحطلبان و میانهروها پیروز شدند، چرا اصولگرایان در این دو حوزه شکست خوردند؟
انتخابات کهگیلویه و بویراحمد تحلیلهای عجیب و غریبی دارد. مردم حتی در انتخابات ریاستجمهوری دیگر بهایی به اصلاحطلب و اصولگرا نمیدهند. مردم برای فرار از فرد قبلی به فرد بعدی پناه میبرند البته بعضی از نمایندگان شایسته هستند و وزن خوبی دارند. مردم بویراحمد هرچهارسال یکبار برای فرار از آدم قبلی به دامن آدم بعدی پناه میبرند. میخواهند از دست یکی راحت شوند نفر بعدی را انتخاب میکنند اما همان آش و کاسه است. آدم جدید را با هلهله شادی، جشن، شادمانی و صلوات تا بهارستان میبرند و چهار سال بعد علیه همان فرد میافتیم و فحش، بد و بیراه میدهیم و درب خانهمان به روی آنها باز نمیکنیم. علت این است که ملاکهای ما درست نیستند. چپ و راست در استان شکست خوردند حرکتهای طایفهای و منطقهای در انتخابات موفق بودند؛ چون مردم از چپ و راست خسته بودند و میدانستند چپ و راست دردی را درمان نمیکند. مردم به باورهای قبلی روی آوردند. امسال دهدشت هم به همین درد مبتلا بود و یقین بدانید گچساران هم به این درد مبتلا خواهد شد. زمانی ایلات و طایفههای مختلف بودند. چون مردم از این گرایشها و نگرشهای منطقهای خسته شدند. گرایشهای منطقهای بهتر از چپ و راست جواب میدهد به همین خاطر کاندیدا به گرایشهای منطقهای روی آوردند. کاندیدا فرد خاصی را برای طایفهگرایی متهم میکردند؛ اما خودشان هم از این گرایشها استفاده کردند. چرا اصولگرایان در استان کهگیلویه و بویراحمد رأی نیاورند! باید بپرسیم عملکردشان و اشکالات چه بوده است. آیا عملکرد اصولگراها ناصحیح و بد بوده! آیا مردانی که انتخاب کردند مردانی نبودند که بتوانند این مجلس را بچرخانند. در کهگیلویه و بویراحمد به آدمها رأی میدهند نه به احزاب. شکست اصولگرایان در انتخابات نیاز به تحلیل اساسی دارد عملکرد اصولگرایان یا افرادی که برای انتخابات به مردم معرفی کردیم که هردو میتواند دخیل باشد. نمایندگان منتخب حوزه انتخابیه گچساران و باشت و همچنین بویراحمد، دنا و مارگون صددرصد خالص اصلاحطلب نیستند این افراد رگههای مختلفی دارند. در کهگیلویه و بویراحمد تندترین اصلاحطلب را در کنار کاندید اصولگرا میبینیم و تندترین اصولگرا را در کنار کاندید اصلاحطلب. آن رنگ و بوی اصلاحطلب و اصولگرا در استان کهگیلویه و بویراحمد دیگر رنگ باخته است. بسیاری از رهبران گروههای مختلف آمدند و دیگر چپ و راست مُرد و از بین رفت. باید به سمت نخبگی برویم. درد کهگیلویه و بویراحمد چپ و راست، پایین و بالا، طایفه نیست درد این استان را نخبگان و تحصیلکردهها باید برطرف کنند. نمود نخبگی را بعد از مناظرهها دیدم. مناظرات زیباترین و برجستهترین برنامه در انتخابات بود؛ تصور نمیکردم که مردم پای مناظرات نشسته باشند. هر جلسه ۱۵۰ دقیقه طول میکشید که ۷ نشست حدود یک هزار دقیقه مناظره بود؛ تقریباً ۷۰ درصد مردم این برنامه را دیده بودند. این مهم نشان میدهد که آینده استان کهگیلویه و بویراحمد از این مباحث طایفهای بیرون بیاید و وارد بحث نخبگی و آدمهای خوب شود. همه مدیران و مسئولین از ظرفیتها و پتانسیلهای این استان گفتهاند؛ اما استان کهگیلویه و بویراحمد نسبت به استانهای همجوار وضعیت اقتصادی خوبی ندارد؛ با این طبیعت، آبهای روان، گاز و نفت؛ اما توسعه ندارد. به نظر میرسد این استان را کسانی مدیریت میکنند که صاحب برنامه نیستند. باید چه اقدامی انجام گیرد؟
استان کهگیلویه و بویراحمد مظلوم است، بهشتی که زیرپای بیعرضگی ما مدیران له شده و هیچ جای دنیا همچنین طبیعت و شرایط ایدهآل نیست. زمانی بنده هم مدیر بودم، من هم مقصر هستم. نبود نیرو در بدنه حکومت یکی از مهمترین دلایل ضعف استان کهگیلویه و بویراحمد است؛ در بدنه حکومت نیرو نداریم به جز دکتر «هاشمی» که سرپرست وزارت علوم بودند که در آن چندماه دوره طلایی آموزش عالی استان کهگیلویه و بویراحمد بود؛ اما در بدنه دولت، تاریخ انقلاب اسلامی و ۲۵۰۰ساله شاهنشاهی حتی یک نیرو در بدنه سطح عالی حکومتی نداشتیم؛ اما استانهای یزد، اصفهان، کرمان و شیراز نیروهای بسیاری در کابینه دارند. در این مدت ۴۰ سال نمایندگان استان کهگیلویه و بویراحمد نتوانستند یکی از فرزندان این استان را در بدنه حکومت قرار دهند. استان کهگیلویه و بویراحمد نیروهایی در سطح رئیسجمهور دارد. چپ و راست هم نداریم همه آنها عجوبه هستند. به جرأت میگویم که آقای «افشانی» در زمان خودش از ۸۰ درصد وزرای این کشور بالاتر بود به بازنشستگی محکوم و قیچی میشود. یک نفر قربانی طرح بازنشستگی بود و همه هم با رفتن آن یک نفر مشکلشان برطرف شد.
اگر آقای «هاشمی» وزیر علوم بود این استان در زمینه آموزش عالی در نقطه طلایی قرار میگرفت. اولین بدبختی این استان نداشتن نیرو در بدنه حکومت است. دولت هنوز به مردم این استان راه نداده است؛ دولت مردم کهگیلویه و بویراحمد را ندیده و یا قبول ندارد. استانی بودیم که از نظر آماری ظرفیت یک گردان و حداکثر دو گردان را داشتیم. بر اساس شاخصهای ارتش و نظامی دنیا، این استان نسبت به جمعیتش حداکثر ظرفیت دو گردان را دارد و در زمان جنگ حدود دو تیپ داشت. شهید «زربن» تک تیرانداز از استان کهگیلویه و بویراحمد به اصفهان میرود و میبینید که چه عجوبهای میشود یک بزرگراه در اصفهان بنام او ثبت شده است. در سطح دوم وزارتخانهها هم نیرو نداریم. آن نیروهایی هم که حضور دارند اگر زیرپایشان را خالی نکنیم با کمال تأسف کمکشان هم نمیکنیم. دولت اصولگرایی است به محضی که دولت آمد اولین قربانیان اصلاحطلبان این استان قربانی شدند درصورتیکه تندترین اصلاحطلبان از استانهای دیگر در همین بدنه دولت حضور دارند چون آنها صاحب دارند و از نیروهای خود حمایت میکنند. نبود مدیران توانمند و شایسته یکی دیگر از دلایل است. مدیر باید باسواد باشد؛ اما انتخاب ۸۰ درصد مدیران با زد و بندهای سیاسی است. شناسنامهای انتخاب میکنیم. مدیری را انتخاب میکنیم که بیشترین شناسنامه را داشته باشد. توانایی و سواد مدیر مهم نیست. مهم این است که این مدیر برای رأی و دنیای نماینده خوب است. مدیر باید در رشتهی خودش عالم باشد اما چنین مدیرانی نداشتیم. مدیر باید کاری و باانگیزه باشد؛ هیچوقت یک تهرانی نمیآید و بگوید «آقا توراخدا این بودجه را به استان ببرید» زمانی که مدیرکل بودم ۹۰ درصد بودجههایی که میآوردم با رایزنی و تعاملات بود. بودجهای که برای ساخت و ساز حدود ۴۴ دانشگاه اصفهان تخصیص دادند حدود ۵ میلیارد تومان بود از طرفی با تعاملات و چانهزنیها برای حدود ۶ دانشگاه استان کهگیلویه و بویراحمد حدود ۷ میلیارد تومان بودجه تعریف شد. گاهی اوقات برای اعتبارات باید التماس، دعوا و تهدید کنید. بدبختی استان کهگیلویه و بویراحمد در این است که در تهران بیکس و کار هستیم و در استان ناتوان.مدیران استان را جمع کنید و بگوید ۲۰ دقیقه سخنرانی کنند ببینید چقدر توانایی دارند.
تنشهای سیاسی را به استان کشاندیم در حالی که چپ و راست کرمانی در تهران باهم هستند. آنها در طول روز روبروی همدیگه هستند اما شبها باهم و کنار همدیگر هستند و برای استان خود برنامهریزی میکنند؛ اما سیاسیون استان کهگیلویه و بویراحمد روزها علیه همدیگر تفنگ میکشند و شبها شمشیر. اتحاد بین چپ و راست نیست. حدود ۳ تا از بهترین نیروهای استان را که اصولگرا هم بودند و برای دولت هم زحمت کشیدند هرسه مدیر کشوری را در یک روز قیچی کردند. از بیلهر و کنگر صحبت میکنیم؛ اما سه تا از بهترین نیروهای استان کهگیلویه و بویراحمد را قیچی کردند حتی یک امام جمعه در استان یک کلمه صحبت نکرد و واکنش نشان نداد. در این خصوص به نماینده خبرگان رهبری نامه نوشتم. استاندار و نمایندگان مجلس یک کلمه صحبت نکردند. شما میخواهید استان چطور آباد شود؟ چپ و راست استانهای دیگر باهم هستند و اینجا ما بدبختی میکشیم. تنش و اختلاف ما باعث تاسف است چرا باید این شکلی به جان هم بیفتیم و استان به این شکل روی دستمان بماند. سد خرسان یک معضل در استان است درست یا بد بودن را کارشناس میداند اما اگر «خرامین» با احداث سد مخالفت کند دیگری برعلیه «خرامین» صحبت میکند. منافع استان دیگر چپ و راست، بالا و پایین، دهدشتی، گچسارانی و یاسوجی ندارد این ضعف است. یقین داشته باشید که تهران دلش برای استان نمیسوزد. «هیچکس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من» خودمان باید خودمان را نجات دهیم دولت دلسوز هست اما مدیران موفق و توانمند باید از تهران اعتبارات به استان بیاورد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰