درود دوست خوبم . درست اشاره فرمودید خانه از پای بست ویران است خواجه در بند نقش ایوان است
آموزش و پرورش در چنگال بی تدبیری
یادداشت ارسالی مخاطب
بسمهتعالی
بعد از مدتها بحث، جدل و گمانه زنی، آقای نوری از سمت خود استعفا کردند. اعتقاد بر این است، در شرایط فعلی نه تنها امثال جناب نوری بلکه هیچ برند و مگابرندی قادر به حل مشکلات مزمن، ساختاری و حل نشدنی آموزش و پرورش نیست.
دیر بازده بودن، ظاهر مصرفی و گستردگی کار، منجر به فهم و تفسیر نادرست جامعه، به ویژه حاکمیت و دولت از مقولهی تعلیم و تربیت شده است. مجلس و دولتهای ادوار، بدون توجه به نظر معلمان آگاه و بدون ملاحظهی واقعیتهای جامعه، به تصویب قوانین در حوزه آموزش و پرورش اقدام و وزیر انتخاب نمودند که این خود بر عمق مشکلات افزوده است. جای شگفتی است که با گذشت تقریبا نیم قرن از شکلگیری حکومت، هنوز حاکمیت نتوانسته است نهاد تعلیم و تربیت را از مناقشات سیاسی به خصوص در حوزه انتصابات، تامین اعتبار و محتوای کتاب، مستثنی سازد؛ به نحوی که موضوعات مربوط به این نهاد حاکمیتی همیشه مورد مناقشه بوده و تقریبا تمام مشکلات آن حل نشده و حتی لاینحل باقی مانده است. برخلاف آنچه معلمان معتقد و پیگیر هستند، آموزش و پرورش صرفا نیازمند وزیری که دنبال تامین اعتبار باشد، نخواهد بود. وزرای ادوار آموزش و پرورش هیچ برنامه و راهبردی جهت گسترش فرهنگ تعلیم و تربیت، باورها، هنجارها و ارزشهای جامعه نداشتهاند. آیندهنگری، و ملاحظه ضروریاتی چون تولید نسل، تربیت نیروی کار، حفظ محیط زیست، ارزش تولید با کیفیت، مصرف منطبق با ضرورت و توزیع عادلانه در هیچ کتاب و بخشنامهای دیده نشده است. علوم انسانی بطور کامل تحت الشعاع شغل و آیندهی شغلی نابود شده به نحوی که دانش آموزان با هوش و مستعد حاضر به تحصیل در این رشتهها نیستند. قهرمان پروری، پهلوانی و شجاعت صرفا تحتالشعاع کسب مدال یا خواسته های سیاسی حکومت پیش رفته است. شغل، کار و کسب درآمد در نگاه دانشآموزان از منطق واقعی خود خارج و به سمت رانتخواری، مفتخواری، زیادهخواهی و ثروتاندوزیِ به هر شکل پیش رفته به نحوی که در سادهترین باور، بچهها ارث بردن را حق ذاتی خود دانسته و بر درآمد ناشی از فعالیت خود مرجح می دانند.
طبیعتاً برای هر فرد مایه دلگرمی و مباهات خواهد بود، که مدیری بر سازمان یا اداره متبوعش مدیریت نماید، که خرد و کلان مسائل مربوط به سازمان تحت مدیریتش را به بهترین شکل بداند و صادقانه برای رسیدن به اهداف تلاش نماید. آموزش و پرورش، نهادی به ظاهر حاکمیتی اما در حقیقت به “” امان هیچ”” رها شده و فقط هر از گاهی وزیری بر صندلی آن می نشیند و دانسته یا ندانسته، از سر خیرخواهی، یا باری به هر جهت، تغییراتی ظاهری، و در مواردی صوری ایجاد می کند. گاهی فاتحانه دوره وزارتش را به پایان می رساند، گاهی هم در چنگال نمایندگان مغرض و ناموافق سیاسی گیر افتاده و عزل می شود. به دلیل ناتوانی وزرای ادوار آموزش و پرورش، معروف شده است؛”” آموزش و پرورش ژنتیکی وزیرخوب نخواهد داشت.”” عده ای چون اختاپوس آنها را در اختیار گرفتند و به معنای واقعی آنها را مدیریت کردند. نه وزرا به دنبال واقعیات و ضروریات رفتند و نه آن جماعت توان و درک درستی از مدیریت و موضوعات خرد و کلان آن داشتند. نه قدرت تجزیه و تحلیل مسائل کلان در آنها وجود داشت و نه جسارت مشورت و نظرخواهی از نخبگان و ورزیدگان جامعه را در خود می دیدند. نفع طلبی، انحصار طلبی و زیاده خواهی را به حد اعلا رسانده و نتیجه هم آن شد که حتما واقع بینان، شرح و تفسیرش را بهتر از نگارندهی متن شنیدند، دیدند و و می دانند. پسندیده است از نقطهی شروع، رفتارها، انتخاب ها و برنامه ها طوری طراحی و تنظیم شود که نگاه جامعه به معنای واقعی نسبت به دستگاه تعلیم و تربیت از مصرفی و روزمرهگی بودن تغییر نماید. طی چند دهه اخیر، بنا به هر دلیل آموزش و پرورش جزو اولویت های حاکمیت و دولت ها در ایران نبوده است و بعنوان مهمترین ماموریت و رسالت می بایست توجه و نگاه ویژهی جامعه،حاکمیت و مدیران دولت به ارزش، اهمیت و جایگاه آموزش و پرورش معطوف گردد. بخش زیادی از برنامه ها و اهداف مدیریت، در چارچوب اسناد بالا دستی تعریف و تعبیه شده اند که اعتقاد بر این است در موارد متعددی مشکلات آموزش و پرورش ناشی از نقایص این اسناد هستند. طبق تعریف؛ برنامه ریزی استراتژیک، یعنی شناخت دقیق منابع و امکانات سازمان و جهت دادن آنها در راستای نیل به اهداف و آرمان های تعریف شده؛ بنابراین انتظار می رود، با شناخت دقیق وزیر از منابع موجود و عوامل درگیر در مقوله آموزش و پرورش، اهداف به دو شکل کوتاه مدت و بلندمدت تعریف و تعقیب گردند. می بایست اهداف و مطالباتِ عوامل مرتبط با حوزه آموزش و پرورش، که شامل؛ جامعه به شکل کلی، حاکمیت، دولت، مجلس، مدیران ارشد استان و شهرستان، کارکنان ستادی، مدیران مدارس، دبیران، دانش آموزان و اولیا می باشند، به شکل صحیح، منصفانه و در عین حال با رویکردی عملی(دست یافتنی) به هم متصل شوند. هرچند از حیث مالی، منابع قابل توجهی در اختیار آموزش و پرورش نیست، اما از حیث منابع انسانی، و مواد اولیه مرغوب(معلمان آگاه، دانش آموزان مستعد و اولیای همراه) از دیگر سازمانها به مراتب برخوردارتر می باشد.
اوضاع آموزش در چند سال اخیر واقعا به قهقرا گرایید و حال و روز، حوزه پرورش، اگر بدتر از آن نباشد، تحقیقاً بهتر نخواهد بود. مدارس روستایی و حاشیه و در مجموع مدارس دولتی اغلب به امان هیچ رها شدند، که توزیع ناعادلانه و ناصحیح نیروی انسانی از موثرترین عوامل دخیل در مورد ذکر شده می باشد. متاسفانه هم سو با کلان جامعه، دانش آموزان و خانواده ها در جامعه، به مدارس و دبیران در مدرسه اعتماد ندارند و اهداف خود را بیشتر در کلاس های خصوصی و موسسات دنبال می کنند و از این حیث بقول اقتصاددانان جنگ قیمتی راه انداختند و حتی خیلی از دانش آموزان مستعد و تیزهوش را افسرده نموده و خانواده ها را مایوس و نومید ساخته است. در مواردی نگاه قومی و در مواردی، چینش های سیاسیِ مدیران مدارس، فرهنگیان را از ادامه کار دلسرد ساخته و گزینش های غیر مسولانه و بیشتر احساسی، اوضاع مدیریت مدارس را متناسب با جایگاه واقعی پیش نبرده است. مدیران مدارس، به خصوص در دو دههی اخیر، از سر ناچاری، برای تامین ملزومات مدرسه، اخذ پول از مردم را به رقابت گذاشته اند، و هیچ حسابرسی و نظارتی حداقل به زعم نویسندهی متن در این زمینه صورت نگرفته است. در مواردی بابت این کمک ها امتیازات آموزشی به اولیا داده شده که خود آسیب به مراتب ناپسندتری است. تامین نیروی انسانی آن هم به طرق مختلف، برای تامین خواسته های سیاسی صورت گرفته و در اغلب موارد نه تنها انگیزه و اشتیاقی به معلمی نبوده بلکه حداقلها نیز در این گزینش مراعات نشده است. استمرار استخدام از طریق مادهی ۲۸ روح آموزش و پرورش را تهدید می کند و آیندهای کاسبکارانه و تاجر مآبانه برای تعلیم و تربیت رقم خواهد زد. اصرار بر حضور روحانیون در مدارس منتج به مطلوب نگردید اما جهت تامین بخشی از کمبود نیروی انسانی، استفاده از تمام توان و منابع انسانی جامعه در ظرف زمان ضروری است. قوانین رتبه بندی،خدمات کشوری، و برنامه ششم توسعه به دلیل ضعف در، ماهیت، نگاه و رویکرد آموزشی و پرورشی از یک طرف، و گزینشی و جهت دار اجرا کردن آنها از سویی دیگر، کارکرد واقعی نداشتهاند. از حیث حقوق و مزایا که قطعا همگان شرح حال فرهنگیان را دیده و شنیدهاند. فقر و تنگنای معیشت چون سوهان جسم و روح فرهنگیان را شدیدا آزرده و تبعیض پیکر معلم را مانند اره قطعه قطعه کرده است. امید و انتظار بر این هست که تمام توان حاکمیت، مجلس و دولت در راستای رفع نقایص آموزش و پرورش جامعه بکار گرفته شود و بهترین نتایج از آن به دست آید.
سعیدی شهروند فرهنگی
برچسب ها :سعیدی
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 1 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۱